رویای هر یک از ما پارت۱۲

#رویای_هر_یک_ازما

کوک:فکر کردم رفتین..

لینا:دوست داشتی بریم؟😐

کوک:این چه حرفه..عه فقط..

لینا:باشه باشه.شوخی کردم😂

کوک:تف بهت.. حالا چرا شما این کارو میکنین؟

ته:آجوما مریض بود لینا گفته بره استراحت کنه خودش کارهارو میکنه

کوک:افرین بهت ممنون

لینا:خب بسه صبحانتون رو بخورید.

*صبحانشون رو تموم کردن*

کوک:ته راجب امروز به هانا گفتی؟

ته:آره..گفتم

کوک:خوبه..فقط هانا خواهشن سوتی نده😂

هانا:چشم😂

خلاصه همه کلی گفتن و خندیدن و دخترا رفتن خونه شون و پسرا هم یه سر به باند زدن و یکم کار داشتن و لینا و هانا هم به یسری پرونده ها رسیدگی کردن و مرتب شون کردن و نهار خورد و حموم کردن که دیدن ساعت ۴ و رفتن حاظر شن هانا یه آرایش غلیط کرد و موهاشو دم اپی بسته بود و یه لباس فید پوشیده بود که لینا هم یه آرایش لایت خفن کرده بود و یه لباس مشکی که کاملا برعکس هانا😂 ...

هانا:مطمئنم امشب جئون قراره خوب ب.فا.ک.ت بده.

لینا:خفههه شوو عهه.. ولی خودتم دست کمی از من نداری

هانا:امیدوارم سلامت برگردیم..

لینا:همچنین😂
*زنگ خونه زده شد*

کوک با یه لامبورگینی مشکی و کت و شلوار مشکی دم در مثل شاهزاده ها منتظر بود... تهیونگ هم با یه پورشه سفید و کت شلوار سفید منتظر بود همچیز کاملا اتفاقی ست بود و جذاب .. هرو مثل شاهزاده ها دست پرنسس هاشون رو بوسیدن و و ازشون خواست سوار اسپ شون..ببخشید ماشین شون بشن(تو داستانا گم شدم🤣)

لیناو هانا باهم:عه عه اینکارا چیه😐

کوک و ته:مثلا خواستیم جنتلمن بازی در بیاریم ها

😂😂همه خندیدن و سوار ماشین شدن

کوک:لینا فعلا یه ساعت تا مراسم مونده بیا بریم رودخانه هان بشینیم

لینا:باشه پایمم

*تهیونگ و هانا هم رفتن رستوران*

کوک:میدونم درخواست عجیبیه ولی میتونیم نقش بازی نکنیم و واقعی باشه

لینا:منظورت چیه؟

کوک:یعنی میخوام دوست دخترم باشی...شاید تو این حسو نداشته باشی..ولی من برام مهم نیست لینا من عاشقتم

لینا:م..من...

کوک:اگه دوسم نداری ولش...

لینا:کوک منم عاشقتم

کوک:چی؟ واقعا؟

لینا:اهوم

*که کوک ماشینو زد کنار و ترمز کرددلینا همین جوری بهش نگاه میکرد که کوک کمر بندشو باز کرد و لباشو روی لبای لینا گذاشت.. لینا هم همراهی کرد..که بلخره جدا شدن

کوک:ازت ممنونم که درم نکردی ازت ممنونم خیلی دوست دارم قول میدم هیچوقت از تصمیمت پشیمون نشی

لینا:منم ازت ممنونم که دوسم داری

هردو خندیدن و بهم نگاه میکردن..

لینا:پدرسگ ریدی تو رژ لبمم😐

کوک:حیحی *لبخند خرگوشی*

*لینا رژلبشو تازه کرد و دوباره داشت به کوک نگاه میکرد ولی اون داشت میترکید شاش داشت بهش فشار میاورد🤣*

لینا:ددی جونم؟

کوک:سرفه*چی چیگفتی؟

لینا ددی

کوک:همیشه اینطوری صدا کنن..خب بگو چیشده؟

لینا:چشم..فقط..
دیدگاه ها (۳)

رویای هر یک از ما

ایدل یو نابی هستم با رول شوگا لطفا حمایتم کنید

رویای هر یک از ما پارت۱۱

فیک رویای هریک از ما پارت۱۰

پلیس. ابلیس. part ¹⁸ا.ت و هانا شروع میکنم به حرف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط